Arrêter
Arrêter quelque chose
چیزی را متوقف کردن/ خاتمه دادن
مثال
.Claude arrête ses études cette année
کلود امسال به درسش خاتمه می ده (تمام می کنه).
Arrêter quelqu’un
کسی را دستگیر کردن
مثال
. La police a arrêté un voleur
پلیس دزدی رو دستگیر کرد.
S’arrêter
متوقف شدن/ خود را متوقف کردن
S’arrêter de + infinitif
مثال
. Tu devrais t’arrêter de fumer
بهتره سیگار کشیدن رو متوقف کنی.
S’arrêter à quelque chose
به چیزی توجه کردن
مثال
.Il ne faut pas s’arrêter aux apparences
نباید به ظواهر توجه بشه.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.